تو نیستی


فنجــان سردِ قهوه و دریا ، تو نیستی

شبگریه و سکوت و تقلا ، تو نیستی

یک آینــــه کــــه بـا رژلب مانده روی میز

یک کیفِ چرم ، دولچه گابانا ، تو نیستی

یک جفت کفش قرمز و غمگین کنار در

یک پیرهن سفید سراپـــا ، تـــو نیستی

شرمنده کرد دامنِ خیست به روی بند

پیراهن اتو شده ام را ، تـــــو نیستی

هرشب به تخت خواب سرک می کشد تنت

آن پیـکر خیالی و زیبـــــــا ، تــــــــو نیستی

سیگار ، فکر ، درد ، غزل ، روزهای خوب

آواز ، بوسه ، پنجره ، لیلا تــــو نیستی

تنهــــا در انزوای اتاقـــــم نشسته ام

رویای نیمه کاره ی شبها ، تو نیستی

گویی هـــــــزار سال از این خانــه رفته است

خورشید ، عشق ، عاطفه ، گرما ، تو نیستی

من پابه پای بغض زمین گریه می کنم

هر روز تا همیشه ی فردا ، تو نیستی

حالا سکوت سهم من از باتو بودن است

محتــــاجِ یک تـرانـه ی گلپا ، تو نیستی

دیگر به این نتیجه رسیدم جهنـم است

خانه ، حیاط ، کوچه و هرجا تو نیستی

یک میخ پشت حافظه ، یک قابِ کج شده

تصویر ما دوتاست کــــه حالا ، تو نیستی

سوفی صابری

سه نقطه


ای دلبر من ! ای قد و بالات سه نقطه!
ای چهره ی تو در همه حالات سه نقطه...

لب بووووق دهن بووووق تمام سر و تن بووووق!
اصلا چه بگویم که سراپات سه نقطه...

برخیز و میان همگان جلوه گری کن!
حال همه در حال تماشات سه نقطه...

با دشمن خود یاری و با یار چو دشمن!
ای آنکه تولا و تبرات سه نقطه...

آخر به زری یا ضرری یا که به زوری
میگیرم از آن گوشه ی لبهات سه نقطه...

چشم من و گیسوی تو (نه) چادر تو (خوب)!
دست من و بازوی تو (نه) پات سه نقطه...

"تا باد صبا پرده ز رخسار وی انداخت"
این بخش خطرناک شده ، کات ! سه نقطه...

آخر چه بگویم که توان چاپ نمودن!
ای بر پدر کل ادارات سه نقطه...

هادی جمالی

باران عشق چهارساله شد


روز 9 تیر 1390 بود.

دقیقا روزی که کنکور دادم.

اون روزها تازه به ادبیات علاقه مند شده بودم.

با کلی علاقه و انگیزه و انرژی باران عشق رو افتتاح کردم.

چهارسال از اون روز میگدره...

به دلیل مشکلات بلاگفا تمامی مطالب از اسفند 92 تا اسفند 93 پاک شد و نزدیک دوماه اخیر نتونستم مطلب بدم کلی عیب و ایراد اومد روش.

شاید امروز نه وقت ، نه حوصله و نه انگیزه چهارسال پیشو نداشته باشم و شاید دیگه باران عشق نتونه مثل قبل بازدیدکننده داشته باشه و محبوب باشه.

با این حال یه روز کامل وقت گذاشتم تا عیباشو برطرف کنم.

نمیتونم ازش دل بکنم!

بهش وابسته شدم.

آخه چهارسال با هم زندگی کردیم...

 

باران عشق ، چهارسالگیت مبارک