تو نیستی
فنجــان سردِ قهوه و دریا ، تو نیستی
شبگریه و سکوت و تقلا ، تو نیستی
یک آینــــه کــــه بـا رژلب مانده روی میز
یک کیفِ چرم ، دولچه گابانا ، تو نیستی
یک جفت کفش قرمز و غمگین کنار در
یک پیرهن سفید سراپـــا ، تـــو نیستی
شرمنده کرد دامنِ خیست به روی بند
پیراهن اتو شده ام را ، تـــــو نیستی
هرشب به تخت خواب سرک می کشد تنت
آن پیـکر خیالی و زیبـــــــا ، تــــــــو نیستی
سیگار ، فکر ، درد ، غزل ، روزهای خوب
آواز ، بوسه ، پنجره ، لیلا تــــو نیستی
تنهــــا در انزوای اتاقـــــم نشسته ام
رویای نیمه کاره ی شبها ، تو نیستی
گویی هـــــــزار سال از این خانــه رفته است
خورشید ، عشق ، عاطفه ، گرما ، تو نیستی
من پابه پای بغض زمین گریه می کنم
هر روز تا همیشه ی فردا ، تو نیستی
حالا سکوت سهم من از باتو بودن است
محتــــاجِ یک تـرانـه ی گلپا ، تو نیستی
دیگر به این نتیجه رسیدم جهنـم است
خانه ، حیاط ، کوچه و هرجا تو نیستی
یک میخ پشت حافظه ، یک قابِ کج شده
تصویر ما دوتاست کــــه حالا ، تو نیستی
سوفی صابری