دياری كه در او نيست كسي يار كسي
در دياری كه در او نيست كسی يار كسی
كاش يارب كه نيفتد به كسی ، كار كسی
هر كس آزارِ منِ زار پسنديد ولی
نپسنديد دل زار من آزار كسی
آخرش محنت جانكاه به چاه اندازد
هر كه چون ماه برافروخت شب تار كسی
سودش اين بس كه به هيچش بفروشند چو من
هر كه با قيمت جان بود خريدار كسی
سود بازار محبت همه آه سرد است
تا نكوشيد پی گرمی بازار كسی
غير آزار نديدم چو گرفتارم ديد
كس مبادا چو منِ زار گرفتار كسی
تا شدم خوار تو رشگم به عزيزان آيد
بارالها ! كه عزيزی نشود خوار كسی ...
شهریار

+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۱۰/۰۳ ساعت 1:1 توسط سياوش سالاریان
|