من از این غفلت معصوم تو ای شعله پاک

بیشتر میسوزم و دندان به جگر میفشرم

منشین با من و با من منشین !

تو چه دانی که چه افسونگر و بی پا و سرم؟

تو چه دانی که پس هر نگه ساده من ،

چه جنونی ، چه نیازی ، چه غمیست ...

یا نگاه تو که پر عصمت و ناز

بر من می افتد ، چه عذاب و ستمیست ...

***

پوپکم ! آهوکم !

گرگ هاری شده ام ...


اخوان ثالث