برفت
شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت
روي مه پيكر او سير نديديم و برفت
گویی از صحبت ما نيك به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت
بس كه ما فاتحه و حرز يماني خوانديم
وز پی اش سوره اخلاص دميديم و برفت
عشوه دادند كه بر ما گذری خواهی كرد
ديدی آخر كه چنين عشوه خريديم و برفت
شد چمان در چمن حسن لطافت ليكن
در گلستان وصالش نچميديم و برفت
همچو حافظ همه شب ناله و زاری كرديم
كای دريغا ! به وداعش نرسيديم و برفت...
حافظ

تصویر بالا کاریه از دوستم ، آقای صادق رضوی .
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۹/۱۷ ساعت 22:6 توسط سياوش سالاریان
|