بنال ای نی که من غم دارم امشب

نه دلسوز و نه همدم دارم امشب


دلم زخم است از دست غم یار

هم از غم چشم مرهم دارم امشب


همه چیزم زیادی می‌کند ، حیف !

که یار از این میان کم دارم امشب


چو عصری آمد از در، گفتم ای دل !

همه عیشی فراهم دارم امشب


ندانستم که بوم شام رنگین

به بام روز خرم دارم امشب


برفت و کوره‌ام در سینه افروخت

ببین آه دمادم دارم امشب


به‌ دل جشن عروسی وعده کردم

ندانستم که ماتم دارم امشب...


شهریار