به دریا میزنم شاید به سوی ساحلی دیگر

مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر


من از روزی که دل بستم به چشمان تو می دیدم

که چشمان تو می افتند دنبال دلی دیگر


به هر كس دل ببندم بعد از این خود نیز می‌دانم

به جز اندوه دل كندن ندارد حاصلی دیگر


من از آغاز در خاکم نمی از عشق می بینم

مرا می ساختند ای کاش از آب وگلی دیگر


طوافم لحظه ی دیدار چشمان تو باطل شد

من اما همچنان در فكر دور باطلی دیگر


به دنبال كسی جا مانده از پرواز می‌گردم

مگر بیدار سازد غافلی را غافلی دیگر ...


فاضل نظری