خواهم رفت
از سر کوی تو با دیده تر خواهم رفت
چهره آلوده به خوناب جگر خواهم رفت
تا نظر میکنی از پیش نظر خواهم رفت
گر نرفتم ز درت شام ، سحر خواهم رفت
نه که این بار چو هر بار دگر خواهم رفت
نیست باز آمدنم باز ، اگر خواهم رفت
از جفای تو من زار چو رفتم ، رفتم !
لطف کن ! لطف ! که این بار چو رفتم ، رفتم ...
وحشی بافقی

+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۶/۰۹ ساعت 15:59 توسط سياوش سالاریان
|