از سر کوی تو با دیده  تر خواهم رفت


چهره آلوده به خوناب جگر خواهم رفت


تا نظر میکنی از پیش نظر خواهم رفت


گر نرفتم ز درت شام ، سحر خواهم رفت


نه که این بار چو هر بار دگر خواهم رفت


نیست باز آمدنم باز ، اگر خواهم رفت


از جفای تو من زار چو رفتم ، رفتم !


لطف کن ! لطف ! که این بار چو رفتم ، رفتم ...


وحشی بافقی