برو ای تُرک که ترک تو ستمگر کردم

حیف از آن عمر که در پای تو من سر کردم

عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده دل من که قسم های تو باور کردم
 

به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود
زان همه ناله که من پیش تو کافر کردم
 

تو شدی همسر اغیار و من از یار و دیار
گشتم آواره و ترک سر و همسر کردم
 

زیر سر بالش دیباست ، تو را کی دانی
که من از خار و خس بادیه بستر کردم
 ؟ 

در و دیوار به حال دل من ، زار گریست
هر کجا ناله ی ناکامی خود سر کردم ...

شهریار