اين مرد خود پرست ،

اين ديو ، اين رها شده از بند ،

مست مست ،

استاده روبه روي من و خيره در منست...

***

گفتم به خويشتن

آيا توان رستنم از اين نگاه هست ؟

مشتي زدم به سينه او !

ناگهان دريغ ،

آئينه تمام قد روبه رو شكست ...

حمید مصدق