خداوندا مــــرا ايــن بار ارضا مي كنـی يا نه ؟

بگــو قلب مــرا آغـــوش دريا مي كنی يا نه ؟

هوس كردم كــه با ترياک و بنگ و باده بنشينم

دوباره ســور و ساتم را مهيّا مي كنی يا نه ؟

ببين! مــن يـــوسفم امّا، كمی تا قسمتی ناپاک

مــــرا مهمان آغوش زليـــخا مي كنــــی يا نه ؟

مرا ای اوّلين و آخريــــــــن زنجيــــــر شوريـــدن

رها از طعنه ها، زخم زبان ها می كنی يا نه ؟

رها كن آسمان ها را، بيا اين جا قضاوت كن

ببينم در زمين يک مرد پيدا مي كنــی يا نه ؟

خدايا حاجتــــی دارم كه بايد مطمئـــــن باشم

تو هم مثل همه امروز و فردا مي كنی يا نه ؟

مرا از ننگ آدم بودن و بيهــــــــوده فــــرسودن

اميـــــد آخــــرين من! مبـــرّا می كنی يا نه ؟

براي آخــريــن پرسش، و حتّی آخرين تهديد

قيامت را بگو  مردانه  برپا مي كنـی يا نه ؟

علی اکبر یاقی تبار