روزی مارتین لوترکینگ ( رهبر سیاه پوستان آمریکا ) با چهره ای بسیار غمگین به خانه آمد.

همسرش می پرسد: چه شده؟ چرا این قدر ناراحتی؟

مارتین با دلگیری خاصی می گوید: هیچی!

چند لحظه بعد، همسرش در حالی که لباسش را عوض کرده بود و لباس مشکی مخصوص عزا پوشیده بود، آمد.

 مارتین با تعجب می پرسد: چی شده؟ چرا لباس عزا بر تن داری؟

زنش می گوید: نمی دانی! او مرده!

مارتین می گوید: کی؟

همسرش جواب می دهد: خدا!

مارتین با تعجب می پرسد: این چه حرفی است که می زنی؟

همسرش می گوید: اگر خدا نمرده، پس چرا این قدر غمگینی...؟