آئینه زندگی
تو به آئينه ، نه !
آئينه ، به تو خيره شده ست...
تو اگر خنده كني ، او به تو خواهد خنديد
و اگر بغض كني ،
آه از آئينه دنيا ، كه چه ها خواهد كرد ...!
گنجه ديروزت ،
پر شد از حسرت و اندوه و چه حيف
بسته هاي فردا ، همه اي كاش ، اي كاش
ظرف اين لحظه وليكن خاليست...
ساحت سينه
پذيراي چه كس خواهد بود ؟
غم كه از راه رسيد ،
در اين سينه بر او باز مكن...
تا خدا ، يك رگ گردن باقيست
تا خدا مانده ، به غم وعده اين خانه مده ...
کیوان شاهبداغی

+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۶/۰۶ ساعت 19:2 توسط سياوش سالاریان
|