سیب کال زندگی
دل به دریا میزنم در قیل و قال زندگی
خسته از پژمردنم پشت خیال زندگی
در اتاق فکر من آئینه تابوتم شده
در نبردم، در کما، با احتمال زندگی
کفشهایم رو به فردا پشت در کز کرده اند
بنده ی دیروزم و حل سوال زندگی
مثل یک گنجشک زخمی در هوای بیکسی
بی رمق نوک میزنم بر سیب کال زندگی
در همین بازی گل یا پوچ دل وا مانده ام
کیش و ماتم میکند رندان فال زندگی
عابری هم در گذر از کوچه ی ما هر زمان
باخودش حرفی زند از ابذال زندگی
طاهری
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۵/۰۸ ساعت 16:57 توسط سياوش سالاریان
|