چقدر زود دیر می شود
پیرمرد نارنجی پوش در حالی که کودک را در آغوش داشت ، با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت:خواهش می کنم به داد این بچه برسید.ماشین به بچه زده و فرار کرد…
پرستار:این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید.
پیرمرد:اما من پولی ندارم . پدر مادر این بچه رو هم نمی شناسم.
خواهش می کنم عملش کنید . من پول و تا شب براتون میارم…
پرستار:با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.
اما دکتر بدون اینکه نگاهی به کودک بیندازه گفت : این قانون بیمارستانه.باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.
اما صبح روز بعد
دکتر بر سر مزار دختر کوچکش اشک می ریخت!
و چقدر زود دیر می شود...
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۲/۱۵ ساعت 10:56 توسط سياوش سالاریان
|