باران عشق
اینچنین میگذرد روز و روزگار من
من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره می ترسم!
دين را دوست دارم
ولی از کشيش ها می ترسم!
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبان ها می ترسم!
عشق را دوست دارم
ولی از زن ها می ترسم!
کودکان را دوست دارم
ولی از آیینه می ترسم!
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم می ترسم!
من می ترسم
پس هستم!
اينچنين می گذرد روز و روزگار من!
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار می ترسم!
حسین پناهی
+
نوشته شده در ۱۳۹۰/۰۸/۰۲ ساعت 17:52 توسط سياوش سالاریان |
خانه
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین نوشته ها
نوشتههای پیشین
خرداد ۱۴۰۳
فروردین ۱۴۰۳
اسفند ۱۴۰۲
تیر ۱۴۰۱
تیر ۱۴۰۰
تیر ۱۳۹۹
تیر ۱۳۹۸
خرداد ۱۳۹۸
فروردین ۱۳۹۸
بهمن ۱۳۹۷
آذر ۱۳۹۷
فروردین ۱۳۹۷
مرداد ۱۳۹۶
تیر ۱۳۹۶
اردیبهشت ۱۳۹۶
فروردین ۱۳۹۶
آذر ۱۳۹۵
آبان ۱۳۹۵
مهر ۱۳۹۵
مرداد ۱۳۹۵
تیر ۱۳۹۵
خرداد ۱۳۹۵
فروردین ۱۳۹۵
بهمن ۱۳۹۴
دی ۱۳۹۴
آذر ۱۳۹۴
مهر ۱۳۹۴
مرداد ۱۳۹۴
تیر ۱۳۹۴
اردیبهشت ۱۳۹۴
فروردین ۱۳۹۴
اسفند ۱۳۹۳
بهمن ۱۳۹۳
دی ۱۳۹۳
آذر ۱۳۹۳
آبان ۱۳۹۳
آرشيو
آرشیو موضوعی
نقطه آغاز
تولد یک سالگی باران عشق
تولد دوسالگی باران عشق
تولد سه سالگی باران عشق
تولد چهار سالگی باران عشق
تولد پنج سالگی باران عشق
تولد شش سالگی باران عشق
تولد هشت سالگی باران عشق
تولد نه سالگی باران عشق
تولد ده سالگی باران عشق
تولد یازده سالگی باران عشق
سوت پایان
طلوع دوباره
اشعار بنده حقیر
BLOGFA.COM