وای به حال دگران
از
تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از كوي تو ليكن عقب سرنگران
ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما كردي
تو بمان و دگران ، واي بحال دگران...
مي روم تا كه به صاحبنظري باز رسم
محرم ما نبود ديدة كوته نظران
دلِ چون آينة اهل صفا مي شكنند
كه ز خود بي خبرند اين زخدا بي خبران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
كاين بود عاقبت كار جهان گذران
شهريارا غم آوراگي و در بدري
شورها در دلم انگيخته چون نوسفران...
شهریار
+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۰۸/۰۱ ساعت 21:7 توسط سياوش سالاریان
|