نفرین گل سرخ


بگذار اگر اینبار سر از خاک برآرم

بر شانه ی تنهایی خود سر بگذارم

از حاصل عمر به هدر رفته ام ای ‌دوست
ناراضی ام اما گله ای از تو ندارم

در سینه ام آویخته دستی قفسی را
تا حبس نفس های خودم را بشمارم

از غربت ام اینقدر بگویم که پس‌ از تو
حتی ننشسته‌ست غباری به مزارم

ای کشتی جان حوصله کن میرسد آنروز
روزی که تو را نیز به دریا بسپارم

نفرینِ گل سرخ بر این شرم که نگذاشت
یکبار به پیراهن تو بوسه بکارم

ای بغض فرو خفته مرا مرد نگه دار
تا دست خداحافظی اش را بفشارم

 

فاضل نظری

 

 

کافر و مومن خراب و ظاهد و خمار مست


ساربانا اشتران بين سر به سر قطار مست

مير مست و خواجه مست و يار مست اغيار مست

 
آسمانا چند گردي گردش عنصر ببين

آب مست و باد مست و خاک مست و نار مست
 
 
شمس تبريزي به دورت هيچ کس هشيار نيست

کافر و مؤمن خراب و زاهد و خمار مست...
 
مولوی

 

صفا کردي

چه شد که بار دگر ياد آشنا کردي

چه شد که شيوه بيگانگي رها کردي

به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود

چه شد که بر سر مهر آمدي وفا کردي

منم که جورو جفا ديدم و وفا کردم

توئي که مهر و وفا ديدي و جفا کردي

بيا که با همه نامهربانيت اي ماه

خوش آمدي و گل آوردي و صفا کردي

شهریار

رویا


دوری مادامی مجنون زلیلا خوشتر است 

چهره یوسف ندیدن بر زلیخا خوشتر است 

عاشقان را طاقت دیدار قرص ماه نیست *

دیدن روی چو ماه تو به رویا خوشتر است...

سیاوش سالاریان


*مصرح سوم تلمیح دارن به اعتقادی سنتی که میگوید((دیوانه چو در ماه بنگرد دیوانه تر شود))