گریزان
از خانه گریزانم و از شهر گریزان
از تُنگ گریزانم و از بحر گریزان
شیرین به لبم تلخ و تلخی شده شیرین
از شهد گریزانم و از زهر گریزان
فردا چون امروزم و امروز چو دیروز
از چرخش تکراری با دهر گریزان...
سیاوش سالاریان
از خانه گریزانم و از شهر گریزان
از تُنگ گریزانم و از بحر گریزان
شیرین به لبم تلخ و تلخی شده شیرین
از شهد گریزانم و از زهر گریزان
فردا چون امروزم و امروز چو دیروز
از چرخش تکراری با دهر گریزان...
سیاوش سالاریان
همان بازی کنم با زلف و خالت
که با من میکند هرشب خیالت
نظامی
مباش آرام حتی گر نشان از گردبادی نیست
به این صحرا که من می آیم از آن اعتمادی نیست
به دنبال چه میگردند مردم درشبستان ها
در این مسجد که من دیدم چراغ اعتقادی نیست
نه تنها غم ، سلامت باد گفتن های مستان هم
گواهی میدهند دنیای ما دنیای شادی نیست
چرا بی عشق سر برسجده ی تسلیم بگذارم
نمیخوانم نمازی را که در آن از تو یادی نیست
کنار بسترم بنشین ودستم را بگیر ای عشق
برای آخرین سوگندها وقت زیادی نیست
مرا با چشم های بسته از پل بگذران ای دوست
تو وقتی با منی دیگر مرا بیم معادی نیست...
نظری
باز در خود خیره شو، انگار چشمت سیر نیست
درد خودبینی است می دانم تو را تقصیر نیست
کوزه ی دربسته در آغوش دریا هم تهی است
در گل خشک تو دیگر فرصت تغییر نیست
شیر وقتی در پی مردار باشد مرده است
شیر اگر همسفره ی کفتار باشد، شیر نیست
اولین شرط معلم بودن عاشق بودن است
شیخ این مجلس کهن سال است اما پیر نیست
در پشیمانی چراغ معرفت روشن تر است
توبه کن! هرگز برای توبه کردن دیر نیست
همچنان در پاسخ دشنام می گویم سلام
عاقلان دانند دیگر حاجت تفسیر نیست
باز اگر دیوانه ای سنگی به من زد شاد باش
خاطر آیینه ی ما از کسی دلگیر نیست
فاضل نظری
امروز
دوشنبه
نه تیر 1393
باران عشق
سه ساله شد...